بازگشت به مالزی
عزیزم امروز اولین روز ورود به خونه خودمونه که با خاطرات بد و خوب زیادی تا الان ما رو همراهی کرده . بعد از رسیدن عمو روح الله و خاله مهتا مهربونها زحمت کشیدند و آمدند دنبالمون تا دیگه لازم نباشه وَن کرایه کنیم و کلی پولش رو بدیم . ماشینشون عجب صندوق عقبی داره به قول بابا جون ماشین ما کلا توش جا میشه . خلاصه خیلی افتادند توی زحمت و ما رو حسابی شرمنده مهر و محبت هاشون کردند که از همینجا ازشون تشکر میکنیم. از اولین لحظه ای که رسیدیم درگیرمرتب کردن وسایل و بازکردن چمدون هاشدیم . آخه اینجا اینقدر رطوبت زیاده که مجبور شدیم تمام لباسها و وسایلمون رو توی پلاستیک بسته بندی کنیم و درشون رو چسب بزنیم تا رطوبت بهشون نفوذ نکنه . تنها چیزی که بیرون موند...
نویسنده :
مامانی و بابایی
21:32